بازیچه
بازیچه

دوباره بازیچه شدم توی تیاتر زندگی

 

تو این نمایشنامه دل شکسته شد به سادگی

 

نقش نبودن واسه تو،نقش شکستن واسه من

 

صندلی خالی از تو شد ای بی صدا حرفی بزن

 

یادتو نبودنت رفتن و تنها تر شدم

 

توی تیاتر زندگی بغض یه بازیگر شدم

 

دنیای ما کاغذی بود،تا قد کوه بود و همین

 

گلوله های برفیمون آب نشدن روی زمین

 

قصه به آخرش رسید تکرار تلخ خواهشم

 

تو صحنه بی تو حال من غمگین ترین نمایشم

 

یادتو نبودنت رفتن و تنها تر شدم

 

توی تیاتر زندگی بغض یه بازیگر شدم

 



نظرات شما عزیزان:

alireza
ساعت1:13---3 خرداد 1391
خیلی جالب بود اما عشق اونه که بدونی و اونم بخواد نه اینکه یکطرفه باشه و بدونی که یکجا رفتی میشه و اونوقت کیف داره و شخص با لذت چنبار هم باشه میره نه این که کنف بشه

alireza
ساعت1:13---3 خرداد 1391
خیلی جالب بود اما عشق اونه که بدونی و اونم بخواد نه اینکه یکطرفه باشه و بدونی که یکجا رفتی میشه و اونوقت کیف داره و شخص با لذت چنبار هم باشه میره نه این که کنف بشه

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:, ] [ 10:52 ] [ maryam ] [ ]