ماه مهمونی خدا

 

حلول ماه مبارک رمضان ، بهار قرآن

ماه عبادتهای عاشقانه و نیایشهای عارفانه و بندگی خالصانه را

به شما تبریک عرض میکنیم ، التماس دعا . . .



خدایا قرار ده روزه ام را در این ماه روزه روزه داران واقعى

و شب زنده داری ام را نیز مانند شب زنده داران

و بیدارم کن در آن از خواب بی خبران

و گناهم را بر من ببخش اى معبود جهانیان

و درگذر از من اى درگذرنده از گناهکاران . . .

.

 

[ جمعه 30 تير 1391برچسب:, ] [ 16:20 ] [ maryam ] [ ]
'شکایت لیلی از مجنون

گله می‌کرد ز مجنون لیلی
که شده رابطه‌مان ایمیلی
حیف از آن رابطه‌ی انسانی
که چنین شد که خودت می‌دانی

                                         عشق وقتی بشود دات‌کامی
                                          حاصلش نیست به جز ناکامی
                                          نازنین خورده مگر گرگ تو را
                                           برده یا دات‌نت و دات‌ارگ تو را

بهرت ایمیل زدم پیشترک
جای سابجکت نوشتم: به درک
به درک گر دل من غمگین است
به درک گر غم سنگین است

                                       به درک رابطه گر خورده ترک
                                       قطع آن هم به جهنم به درک
                                       آنقدر دلخورم از این ایمیلم
                                      که به این رابطه هم بی‌میلم

مرگ لیلی نت و مت را ول کن
همه را جای OK کنسل کن
OFF کن کامپیوتر را جانم
یار من باشد و ببین من ON ام

ا                                      گرت حرفی و پیغامی هست
                                        روی کاغذ بنویس با دست
                                          نامه یک حالت دیگر دارد
                                        خط تو لطف مکرر دارد

خسته از Font و ز Format شده‌ام
دلخور از گردالی @ (اتWink شده‌ام

                                             کرد ریپلای به لیلی مجنون
                                              که دلم هست از این سابجکت خون
                                              باشه فردا تلفن خواهم کرد
                                              هر چه گفتی که بکن خواهم کرد

زودتر پیش تو خواهم آمد
هی مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتی تو عزیزم لیلی
دیگر از من نرسد ایمیلی

                                         نامه‌ای پست نمودم بهرت
                                          به امیدی که سرآید قهرت

 

[ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, ] [ 13:38 ] [ maryam ] [ ]
داستان خلقت زن
 
داستـان خلقـت زن
 
 
از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت.

فرشته‌ای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی می‌فرمایید؟"

خداوند پاسخ داد:

"دستور کار او را دیده‌ای‌؟

باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.

باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.

دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.

بوسه‌ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند."


فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.

"این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید."

خداوند گفت :

"نمی شود!!

چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.

از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،

یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد."


فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.

"اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی."

"بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده‌ام.

تصورش را هم نمی‌توانی بکنی که تا چه حد می‌تواند تحمل کند و زحمت بکشد."


فرشته پرسید :

"فکر هم می‌تواند بکند؟"

خداوند پاسخ داد :

"نه تنها فکر می‌کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد."

آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.

فرشته پرسید :

"اشک دیگر برای چیست؟"

خداوند گفت:

"اشک وسیله‌ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا‌امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش."

فرشته متاثر شد:

"شما فکر همه چیز را کرده‌اید، چون زن‌ها واقعا حیرت انگیزند."

زن‌ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می‌کنند.

همواره بچه‌ها را به دندان می‌کشند.

سختی‌ها را بهتر تحمل می‌کنند.

بار زندگی را به دوش می‌کشند،

ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می‌پراکنند.

وقتی خوشحالند گریه می‌کنند.

برای آنچه باور دارند می‌جنگند.

در مقابل بی‌عدالتی می‌ایستند.

وقتی مطمئن‌اند راه حل دیگری وجود دارد، نه را نمی‌پذیرند.

بدون قید و شرط دوست می‌دارند.

وقتی بچه‌هایشان به موفقیتی دست پیدا می‌کنند گریه می‌کنند.

وقتی می‌بینند همه از پا افتاده‌اند، قوی و پابرجا می‌مانند.

آنها می‌رانند، می‌پرند، راه می‌روند، می‌دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.

قلب زن است که جهان را به چرخش در می‌آورد

زن‌ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و می‌دانند که بغل کردن و بوسیدن می‌تواند هر دل شکسته‌ای را التیام بخشد.

کار زن‌ها بیش از بچه به دنیا آوردن است،

آنها شادی و امید به ارمغان می‌آورند. آنها شفقت و فکر نو می‌بخشند

زن‌ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند.


خداوند گفت: "این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد!"
فرشته پرسید: "چه عیبی؟"

خداوند گفت:

"قدر خودش را نمی داند . . ."

 
[ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, ] [ 16:35 ] [ maryam ] [ ]
ای کاش تنهام نمیذاشتی

وقتی تو مال منی ، وقتی در لحظه های دلتنگی در کنارمی ، دیگر چه آرزویی داشته باشم از خدا . . .
وقتی عاشقانه مرا میخواهی ، همیشه و همه جا هوای مرا داری ، دیگر چه بخواهم از این دنیا . . .
من در این دنیا هستم و تو در کنارم ، اینهمه عشق است در برابر چشمانم . . .
وقتی گلی مثل تو در باغچه دلم شکفته ، یک گلستان است که در دلم نهفته
و اینجاست که عطر حضورت همان هوای نفسهای من است و با این نفسهاست که
عاشق مانده ام ، تو مال منی و من از همه کس بی نیاز مانده ام . . .
وقتی در لحظه های خواستنت تو را در کنار خودم دارم ، چرا به دنبال تو بیایم ، تویی که همیشه در قلبمی و میتپی برای عشقمان . . .
تو در خانه عشقمی و من تکیه گاهت ،
عشق من خیلی میخواهمت . . .
این تو بودی که به من عشق دادی ، نفس دادی ، این تو بودی که معنای زندگی را به من یاد دادی
این تو بودی که محبتهایت مرا عاشق کرد ، مهربانی هایت مرا اسیر دلت کرد . . .
این تو بودی که مرا به اوج بردی ، دستانم گرفتی و مرا تا آنجا که هر دویمان
آرزو داشتیم بردی
وقتی یکی مثل تو را دارم ، چرا باید از
غم و غصه بنالم ، همیشه شاد میمانم و آواز
عاشقی را میخوانم
من از دنیا گذشتم به خاطر تو ، تو از دنیای خودت گذشتی به خاطر من ، ما هر دو از همه چیز گذشتیم تا رسیدیم به هم ، و میگذریم تا برسیم به قله عشق با هم . . .
با هم در کنار هم ، مثل همیشه ، همیشه عاشق هم

[ یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, ] [ 13:14 ] [ maryam ] [ ]
عشق یعنی

 

عشق یعنی سالهای عمر سخت

 

 

  عشق یعنی زهر شیرین بخت تلخ

 

 

  عشق یعنی خواستن له له زدن

 

 

  عشق یعنی سوختن پر پر زدن

 

 

  عشق یعنی جام لبریز از شراب

 

 

  عشق یعنی تشنگی یعنی سراب

 

 

  عشق یعنی لایق مریم شدن

 

 

  عشق یعنی با خدا همدم شدن

 

 

  عشق یعنی لحظه های بی قرار

 

 

  عشق یعنی صبر یعنی انتظار

 

 

  عشق یعنی از سپیده تا سحر

 

 

  عشق یعنی پا نهادن در خطر

 

 

  عشق یعنی لحظه ی دیدار یار

 

 

  عشق یعنی دست در دست نگار

 

 

  عشق یعنی آرزو یعنی امید

 

 

  عشق یعنی روشنی یعنی سپید

 

 

 
  عشق یعنی بعد از خوندن نظر بدی

 

                                                            
                                                     


[ یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, ] [ 13:13 ] [ maryam ] [ ]
گفتگو با خدا

گفتگو با خدا
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم
خدا گفت پس میخواهی با من گفتگو کنی؟
گفتم بلی: اگر وقت داشته باشید
خدا لبخند زد
فرمود وقت من ابدی است
چه سوالی در ذهن داری که میخواهی بپرسی
گفتم: اینکه چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟
خدا پاسخ داد
اینکه آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند. عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را میخورند
اینکه سلامتیشان را صرف بدست اوردن پول میکنند
و بعد
پولشان را خرج حفظ سلامتیشان!
اینکه با نگرانی نسبت به اینده، زمان حال فراموششان می شود.
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند و نه در حال!
اینکه آنچنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد!
و چنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند!
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم.
بعد پرسیدم.......
به عنوان خالق انسانها می خواهید آنها چه درس های از زندگی بیاموزند؟
خدا با لبخند پاسخ داد
اینکه یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد
اما می توان محبوب دیگران شد
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارای بیشتری دارد
بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.
یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم
اما سالها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد
با بخشیدن
بخشش بیاموزند
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقاَ دوست دارند
اما بلد نیستند احساسشان را نشان دهند
یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آنرا متفاوت ببینند
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند
ویاد بگیرند من اینجا هستم
همیشه
همه جا

[ یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, ] [ 12:54 ] [ maryam ] [ ]
خیلی دلم گرفته

خیلی دلم گرفته از این همه جدایی گذشت قدیما حالم من کجا تو کجایی


خیلی گرفته ست حالم همش دلم میگیره اینقدر قدم میزنم تا نفسم بگیره


هر جا میرم بفکرتم فکرت برای من بسهمیخوام همش صدات کنم اسمت برام مقدسه


میرم ولم کنی برم فراموشم کنیبا بی کسی و انتظار منو هم آغوشم کنی


بی من نرو تنهام نزار بی کسی رو یادم نیارواسه تو داره جون میده این دل تنگ و بی قرارم


بی تو هوای این اتاق همیشه سرد و ساکتهدل پیش چشمای تو و پیش نگاه پاکته

 


                           فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

 

[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, ] [ 16:0 ] [ maryam ] [ ]
خداحافظی

آخرین قطره اشکامو نگه دار یادگاری

 

                      حالا که دیگه مثل گذشته ها دوسم نداری

 

آخرین مرد سوار قصهاتم داره میره

 

                      دیگه واسه پشیمون شدن تو خیلی دیره

 

خدا حافظ    خدا حافظ      خدا حافظ     عزیزم

 

اگه من عادت نداشتم که بهت بگم عزیزم

 

                       حالا باور کن همیشه بودم عاشقت عزیزم

 

اولین باره میبینم سیل اشکهات رو گونه هات روونه

 

                        چقدر امشب چشات مظلوم و پاک و مهربونه

 

خدا حافظ      خدا حافظ      خدا حافظ    عزیزم

 

[ شنبه 17 تير 1391برچسب:, ] [ 10:58 ] [ maryam ] [ ]
صدامو داری یا نه

از این حرفا نمی ترسم نمیترسم که رسوا شم

                                              به دریا میزنم این بار یه لحظه عاشقت باشم

تو این دنیای وارونه با هر خوبی بدی دیدم

                                             چشاتو رو به من وا کن به حده کافی رنجیدم

فقط با من بمون این بار توکه این حس رو فهمیدی

                                             اگه باشی به این حالم دلم قرصه که حق میدی

به یاد تو با تن خسته چه شبهایی که سر کردم

                                              میخوام ای حس خوشبختی به آغوش تو برگردم

تو با این احساس بی مرزت با ای که عمری خاموشی

                                               لباس روشن فانوس تن این خونه میپوشی

سکوتم داره میپاشه صدامو داری یا که نه

                                               نفسهام بی تو مسمومه هوامو داری یا که نه

[ شنبه 17 تير 1391برچسب:, ] [ 10:50 ] [ maryam ] [ ]
زندگی

زندگی من خسته شدم       به یکی دلبسته شدم

روزی که اونو دیدم       نیست بودم هست شدم

خیلی دوسش دارم ولی      اون منو اصلا نمیخواد

خدایا یه کاری کن           اون با دل من را بیاد

خدا کمک بکن نزار     که تو حسرتش بمیرم

چی میشه که خدای من اون واسه من یار بشه

خدا دست منو بگیر بزار دستشو بگیرم

خدا کمک بکن که تو حسرتش نمیرم

ولی دلم که روشنه روشن تر از ستاره ها

که یه روزی بهش میرسم حتی باشه تو رویاها

آره واسه اون لحظه ها هی میشمارم ثانیه ها

آره

واسه اون لحظه ها هی میشمارم ثانیه ها

           ثانیه ها

                   ثانیه ها

                            ثانیه ها

                   

             

 

[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, ] [ 18:1 ] [ maryam ] [ ]