چرا؟

من باتوفاصله اى ندارم...
مثل هواکنارت هستم...فقط کمى,
مرانفس بکش... حبسم کن درون سينه ات!!!

*************

خانه دل تنگ غروبي خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پر شد
من به خود گفتم يک روز گذشت
مادرم آه کشيد
زود بر خواهد گشت
ابري آهسته به چشمم لغزيد
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست اين همه درد
در کمين دل آن کودک خرد ؟
آري آن روز چو مي رفت کسي
داشتم آمدنش را باور
من نمي دانستم
معني هرگز را
تو چرا بازنگشتي ديگر ؟
 
[ پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, ] [ 15:47 ] [ maryam ] [ ]
آرامش
ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند و چون دریا آرام شد خود را اسیر صیاد یافتند
 
، در تلاطم های زندگی حکمتی نهفته است ؛
 
از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد ، نه اطرافمان !
 
 
 
 

sfsfsf.jpg
 
[ پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, ] [ 15:40 ] [ maryam ] [ ]
اگه
اگه قلبت گله کرد گله از فاصله کرد 
 
اگه تنها موندی تا طلوع خورشید 
 
اگه باورات کمن
 
اگه دیدی دنیا خندهاتو دزدید 
 
اگه حس کردی خدا نیست حواسش به تو 
 
اگه روزگار به ساز تو نرقصید 
 
 
اگه از غریبه و خودی فراری
 
اگه از دوری خسته ای 
 
اینه شکسته ای 
 
اگه بی دلیل حس مرده داری
 
می بینی پیر شدی 
 
تو خودت اسیر شدی 
 
اگه باور کردی تنهایی غریبی
 
اگه زخمات کهنه شد
 
باورات برهنه شد 
 
برقص من با تو بیدارم نترس من تنهات نمیزارم 
 
بمون از عشق با من بخون
[ پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, ] [ 15:37 ] [ maryam ] [ ]